ناگهان آيينه
حيران شد ، گمان کردم تويی
ماه پشت
ابر پنهان شد ، گمان کردم تويی
رد پايی
تازه از پشت صنوبرها گذشت ...
چشم آهوها
هراسان شد ، گمان کردم تويی
ای نسيم بی قرار
روزهای عاشقی
هر کجا
زلفی پريشان شد ، گمان کردم تويی
سايه ی زلف
کسی چون ابر بر دوزخ گذشت
آتشی ديگر
گلستان شد ، گمان کردم تويی
باد، پيراهن
کشيد از دست گلها ناگهان
عطر نيلوفر
فراوان شد، گمان کردم تويی
چون گلی در
باغ ، پيراهن دريدم در غمت
غنچهای سر
در گريبان شد، گمان کردم تويی
کشتهای در
پای خود ديدی يقين کردی منم
سايهای بر
خاک مهمان شد ، گمان کردم تويی
فاضل نظری
:: برچسبها:
فاضل نظری ,
ناگهان آیینه حیران شد گمان کردم تویی ,
ماه پشت ابر پنهان شد گمان کردم تویی ,
مجموعه اشعار مهدوی ,
شعر درباره امام زمان ,
شعر عاشقان مهدی ,
شعر مهدوی ,
شعر مذهبی ,
شعر در وصف امام زمان ,
|
امتياز مطلب : 5
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 245
:: ادامه مطلب ...