وقتی در
اين طريق دويدن به من رسيد
بين همه
تو را طلبيدن به من رسيد
از راه هر
زمان كه رسيدی به من برس
حالا كه
قرعه ی نرسيدن به من رسيد
اين
اشكهای ريخته ارزان تمام نشد
پروانه
سوخت تا كه چكيدن به من رسيد
در عشق
سرزنش به زليخا مقام داشت
خيری از
اين كنايه شنيدن به من رسيد
تسبيح تو
اگرچه به خوبان رسيده است
شب تا به
صبح زوزه كشيدن به من رسيد
وقتی بنا
نداشتم از خويش بگذرم
اين جانماز
آب كشيدن به من رسيد
من بی كلاف
بر سر بازارت آمدم
لطفت زياد
بود و خريدن به من رسيد
تو از ازل
بگير بيا تا زمانِ ما
عشقت قديمی
است جديداً به من رسيد
ميبينی ام
هنوز نميبينمت هنوز
ديدن به تو
رسيد و نديدن به من رسيد
علی اکبر
لطيفيان
|
امتياز مطلب :
|
تعداد امتيازدهندگان :
|
مجموع امتياز :
:: ادامه مطلب ...