باز یک جمعه ی پر
از اندوه , در خیالم به اشتباه افتاد
دردهایی دوباره جا
ماندند ، اشک هایی دوباره راه افتاد
نسل در نسل دست
این تقویم ، از تو و دامن تو کوتاه است
باز شعبان دیگری
رد شد ، رمضانی به اشک و آه افتاد
عقده های قبیله ای
هر روز ، پیرهن های پاره رو کردند
چشم های مرا به
غارت برد ، اتفاقی که توی چاه افتاد
انتظار تو پا به
پایم شد ، جاده های همیشه قم را
جمکران تا به
جمکران انگار ، از سر من تب گناه افتاد
خواب دیدم که آمدی
از راه ، در غروبی غریب و درد آلود
آمدی و میان
چشمانت ، عکس تاریخ روسیاه افتاد
توی بغض ات هزار و
یک شمشیر ، فرق محراب را نشانه گرفت
آفتابی زِ تشت خون
تابید ، دستی از شانه های ماه افتاد
گریه کردی و رود
طغیان کرد ، گریه کردی و کوه در هم ریخت
گریه کردی و با
نمِ اشک ات ، سیصد و سیزده سپاه افتاد
بی تو این فکرهای
پُر آشوب ، در سرم تکه تکه برگشتند
اشک های قطارِ قم –
اهواز ، روی دامان ایستگاه افتاد !
زهرا شعبانی
:: برچسبها:
زهرا شعبانی ,
باز یک جمعه پر از اندوه در خیالم به اشتباه افتاد ,
مجموعه اشعار مهدوی ,
دردهایی دوباره جا ماندند اشک هایی دوباره راه افتاد ,
شعر آیینی ,
شعر مهدوی ,
شعر برای امام زمان ,
شعر امام زمان ,
اشعار آیینی ,
اشعار مهدوی ,
شعر امام زمانی ,
شعر برای حضرت مهدی ,
شعر برای صاحب الزمان ,
اشعار مذهبی ,
شعر در وصف امام زمان ,
شعر در وصف حضرت مهدی ,
اشعار امام زمان ,
اشعار امام زمانی ,
|
امتياز مطلب : 5
|
تعداد امتيازدهندگان : 12
|
مجموع امتياز : 60
:: ادامه مطلب ...