عضو شويد



:: فراموشي رمز عبور؟

عضويت سريع

نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
تبادل لینک هوشمند : برای تبادل لینک ابتدا مارا با عنوان باب دل وآدرس http://babedel.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.

عنوان :
آدرس :
کد : کد امنیتیبارگزاری مجدد

RSS

Powered By
Rozblog.Com

جز تو کسی باب دل ما نشد

باب دل
توضیح عکس
هر شب به شوق آمدنت مست می شوم ( حسین سنگری )
دوشنبه 12 اردیبهشت 1401 ساعت 1:39 | بازديد : 456 | نوشته ‌شده به دست یوسف | ( نظرات 0 )



هر شب به شوق آمدنت مست می شوم

باریده است از قدح آسمان شراب

هر جا قدم گذاشته ای ، شب گریخته

روییده است جای قدم هایت آفتاب...

 

روشن ترین دلیل تپش های زندگی

در هیئت جمال خدا دیده ام تو را

ای لذت شنیدن نامت علی الدوام

از شاه بیت های غزل چیده ام تو را

 

هر شب صدای پای تو را گریه می کند

چشمان خیس جاده در انتظار توست

مضمون بکر هر غزل عاشقانه ای

اینجا دل هزار غزل بی قرار توست

 

من کوچکم برای نوشتن به وصف تو

حتی اگر تمام جهانم زبان شود

ای ناگهان تر از همه ی اتفاق ها

بگذار شاعرانگی ام ناگهان شود

 

محراب ها نماز تو را گریه می کنند

پیچیده است قبله به سمت نگاه تو

از واژه نامه ، واژه ی شب حذف  می شود

سر می زند سپیده ی ما از پگاه تو...

 

حسین سنگری



:: برچسب‌ها: حسین سنگری , هر شب به شوق آمدنت مست می شوم , اشعار مهدوی , مجموعه اشعار مهدوی , باریده است از قدح آسمان شراب , شعر آیینی , شعر مهدوی , شعر برای امام زمان , شعر امام زمان , شعر برای حضرت مهدی , شعر امام زمانی , مهدی , منجی , شعر در وصف امام زمان , شعر در وصف حضرت مهدی , شعر برای صاحب الزمان ,
|
امتياز مطلب : 5
|
تعداد امتيازدهندگان : 12
|
مجموع امتياز : 60
:: ادامه مطلب ...
دوش می گفت کسی چلچله بر می گردد ( حسین سنگری )
پنجشنبه 24 دی 1394 ساعت 18:27 | بازديد : 1446 | نوشته ‌شده به دست یوسف | ( نظرات 1 )



دوش می گفت کسی، چلچله بر می گردد

يک نفر، آخر، از اين قافله بر می گردد

آسمان رفته از اينجا و زمين دلگير است

ماه من حوصله کن، حوصله؛ بر می گردد

آب بر آتش بدبختی مان می ريزد

آن که پايان شب غائله بر می گردد

بين سجّاده و محراب و خدا فاصله بود

خبر آمد که در اين فاصله بر می گردد

« اشهد انّ » دلم باز گواهی می داد

رکعت آخر اين نافله بر می گردد

هر کسی رفت در اين سلسله، جا ماند ولی -

يک نفر مرد از اين مرحله بر می گردد...

 

حسين سنگری



:: برچسب‌ها: حسین سنگری , دوش می گفت کسی چلچله بر می گردد , باب دل , یک نفر آخر از این قافله بر می گردد , شعر مهدوی , شعر آیینی , شعر مذهبی , شعر برای امام زمان , شعر برای حضرت مهدی , صاحب الزمان , شعر امام زمان , مهدی , شعر برای صاحب الزمان , مجموعه اشعار مهدوی ,
|
امتياز مطلب : 5
|
تعداد امتيازدهندگان : 20
|
مجموع امتياز : 100
:: ادامه مطلب ...
یک عمر انتظار مرا پیر کرده است ( حسین سنگری )
پنجشنبه 07 آبان 1394 ساعت 19:32 | بازديد : 1368 | نوشته ‌شده به دست یوسف | ( نظرات 0 )

يک عمر، انتظار، مرا پير کرده است

دنيا مرا دوباره زمين گير کرده است

شب در سکوت مبهم خود آفتاب را

در چشم کور صاعقه زنجير کرده است

از ابرهای تيره بپرسيد اين سؤال:

خورشيد اين قبيله چرا دير کرده است؟

هر وقت از زمانه تو را کرده ام طلب

در پاسخم اشاره به تقدير کرده است

آيينه ای شکسته به همراه بادها -

نام تو را شنيده و تکثير کرده است

برگرد ای حماسه ی جاويد روزگار

حال خوشم بدون تو تغيير کرده است

اين جمعه کاش بشنوم از سوی آسمان

"شاعر! دعای عهد تو تأثير کرده است"...

 

حسين سنگری



:: برچسب‌ها: حسین سنگری , یک عمر انتظار مرا پیر کرده است , مجموعه اشعار مهدوی , شعر برای امام زمان , شعر برای حضرت مهدی , شعر برای صاحب الزمان , شعر در وصف امام زمان , شعر مهدوی , شعر آیینی , اشعار آیینی , اشعار امام زمان , اشعار مهدوی ,
|
امتياز مطلب : 5
|
تعداد امتيازدهندگان : 19
|
مجموع امتياز : 95
:: ادامه مطلب ...
وقتی تمام صاعقه ها را جنون گرفت ( حسین سنگری )
جمعه 24 مهر 1394 ساعت 15:51 | بازديد : 1277 | نوشته ‌شده به دست یوسف | ( نظرات 0 )

وقتی تمام صاعقه ها را جنون گرفت

طوفان وزيد و قافيه ها بوی خون گرفت

"تا گفتم السلام عليکم شروع شد"

قلب قلم تپيد و تلاطم شروع شد

آغاز روضه بود به نام خدا؛ حسين

شاعر نوشت اول اين روضه؛ يا حسين

خون جای اشک بر ترک گونه ها نشست

نام تو بر لب آمد و کوه از کمر شکست

نام تو بر لب آمد و دريا ز شرم سوخت

با جذر و مد نام تو صحرا ز شرم سوخت

نام تو بر لب آمد و کار از جنون گذشت

با تو به رقص آمده طوفان ميان دشت

نام تو بر لب آمد و بغض زمين شکُفت

نام تو بر لب آمد و شاعر به گريه گفت:

"باز اين چه شورش است که در خلق عالم است"

آمد ندا ز عرش که ماه محرّم است

 ***

ماه محرّم آمد و نبض زمان گرفت

قرآن بخوان به نيزه ی غم آيت شگفت

قرآن بخوان که صوت تو از حنجر خداست

"زين قصّه هفت گنبد افلاک پر صداست"

قرآن بخوان، جواب تو سنگ است پشت سنگ

قرآن بخوان به نيزه، به آواز سرخ رنگ

قران بخوان که سوز صدايت ستودنی است

قرآن بخوان به نيزه نگاهت سرودنی است

بر نيزه ها نگاه تو لبريز آفتاب

قرآن بخوان به لحن عطش ريز آفتاب

 ***

بر نيزه مثل حادثه تصوير می شوی

آيينه می وزد، وَ تو تکثير می شوی

از سمت و سوی مشرق دل های بی قرار

روزی هزار مرتبه تفسير می شوی

 ***

ای آشنای گمشده در اوج زخم ها

ای صيد دست و پا زده در موج زخم ها

امشب به خط نستِعَليقت کشيده ام

با زخم های سرخ و عميقت کشيده ام

در باور زمين شده ای يکّه تازتر

بر نيزه می شود سر تو سرفرازتر

 ***

دارند می برند به کابوس زخم هات

آنان که آمدند به پابوس زخم هات

پس حق بده که شاعر خسته چنين کشد

يک آسمان ستاره ی خون بر زمين کشد

داغ تو ماه را به زمين هم کشيده است

خورشيد و ماه را چه کس اين گونه ديده است؟

 ***

خورشيد و ماه با غم جانکاه می روند

شانه به شانه بر سر نی راه می روند

 

حسين سنگری



:: برچسب‌ها: حسین سنگری , وقتی تمام صاعقه ها را جنون گرفت , مجموعه اشعار مهدوی , شعر آیینی , شعر محرمی , شعر برای محرم , شعر برای محرم و امام زمان , شعر امام زمان و محرم , شعر مهدوی , شعر برای امام زمان , شعر برای صاحب الزمان , مهدی , منجی ,
|
امتياز مطلب : 5
|
تعداد امتيازدهندگان : 20
|
مجموع امتياز : 100
:: ادامه مطلب ...