شبی نشستم
و گفتم دو خط دعا بنویسم
دعا به نیت
دفع قضا بلا بنویسم
ز همدلان
سفر کرده ام سراغ بگیرم
به کوچه
کوچه ی زلف تو نامه ها بنویسم
دعا و شِکوه
به هم تاب خورد و من متحیر
کدام را
ننویسم، کدام را بنویسم ؟
هر آنچه را
که نوشتم مچاله کردم و گفتم :
قلم دوباره
بگیرم از ابتدا بنویسم
دو قطره
خون ز لبت در دوات تشنه ام افتاد
که من به
یاد شهیدان کربلا بنویسم
صدای پای
قلم را شنید کاغذ و گفتم :
قلم به
لیقه گذارم که بی صدا بنویسم...
تو بی
نشانی و کاغذ در انتظار رسیدن
که من
نشانی کوی تو را کجا بنویسم
تو خود
نشانی محضی تو خود دعای مجسم
برای چون
تو عزیزی چرا چرا بنویسم ؟
سعید
بیابانکی
:: برچسبها:
سعید بیابانکی ,
شبی نشستم و گفتم دو خط دعا بنویسم ,
اشعار مهدوی ,
مجموعه اشعار مهدوی ,
دعا به نیت دفع قضا بلا بنویسم ,
شعر آیینی ,
شعر مهدوی ,
شعر مذهبی ,
شعر برای امام زمان ,
شعر امام زمانی ,
شعر در وصف امام زمان ,
مهدی ,
منجی ,
اشعار آیینی ,
شعر برای حضرت مهدی ,
اشعار مذهبی ,
شعر برای حضرت قائم ,
|
امتياز مطلب : 5
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 25
:: ادامه مطلب ...