هزار
خرمن گل در رهش ز بوسه بچينم
اگر
ز پرده درآيد نگار پرده نشينم
نه
غير عشق رخ اوست سرنوشتم از اول
ببين
بچشم بصيرت خطوط لوح جبينم
فتد
به جام بلورين دل چو نقش جمالت
رود
ز ياد ، حديث نگارخانه چينم
به
روز واقعه گر منظرم جمال تو باشد
ز
دل رود غم آشوب روز باز پسينم
نيم
کليم که باشد به طور قرب مقامم
ولی
به وصف تو مدلول لايکاد يُبينم
تو
آفتابی و من ذره وار، جذب جمالت
تو
نور چرخ جلالی و من غبار زمينم
حيات
را چه صفايی به دور دوری رويت
خوشا
ز مرگ، اگر جلوه جمال تو بينم
نداد
همت من تن به منت همه عالم
وليک
هستی خود را به نعمت تو رهينم
همه
ولای تو هيتم، همه ز جام تو مستم
هزار
شکر خدا را که آفريده چنينم
بود
ز خوان نوال تو هرچه هست نصيبم
مقيم
کوی تو هستم به هر کجا که نشينم
نيم
چو خضر پی آب زندگی که ز لعلت
چشانده
اند به روز ازل زلال معينم
کجا
روم ز حريمت، که عشق توست سرشتم
دوای
خود ز که جويم، که با غم تو عجينم
صبا
سلام ز (عابد) رسان به کوی نگاری
که
تار طره ی او هست رشته ی دل و دينم
محمد
عابدی تبريزی
:: برچسبها:
محمد عابدی تبریزی ,
هزار خرمن گل در رهش ز بوسه بچینم ,
مجموعه اشعار مهدوی ,
اگر ز پرده در آید نگار پرده نشینم ,
شعر آیینی ,
شعر مهدوی ,
شعر مذهبی ,
شعر برای امام زمان ,
شعر امام زمان ,
شعر برای حضرت مهدی ,
مهدی ,
منجی ,
اشعار مهدوی ,
اشعار مذهبی ,
اشعار آیینی ,
شعر در وصف امام زمان ,
|
امتياز مطلب : 5
|
تعداد امتيازدهندگان : 9
|
مجموع امتياز : 45