عاقبت چشم
گدا لايقِ ديدار نشد
جز غم
دوریِ تان حاصلِ بيمار نشد
سحری از
طرفِ کوچه ی ما بگذشتی
حيف اين
ديده ی ماتم زده بيدار نشد
باز هم بغض
من و جمعه ی دلگير شما
باز هم
جمعه و قلبی که خريدار نشد
سالها
منتظر سيصد و اندی مردی
من بميرم
که دگر بار کسی يار نشد
بی سبب
نيست که تنها شده ای آقا جان
چون
بشر در رهتان بنده ی دادار نشد
من نخواهم
دگر اين چشمِ گنه کارم را
به چه
کارم که دمی لايقِ رخسار نشد
همه دم
خونِ دل از اين دل غمديده خورم
بشکند دل
که دمی محرم اسرار نشد
نيست تقصير
تو گر اين دل من را نخری
بر سر کوی
تو چون زار و گرفتار نشد
خواب ديدم
که به گوشم همه دم ميگفتی
هر چه
گشتيم... يکي يارِ وفادار نشد
اين همه
مدعیِ عشق من و مادر من
در عمل هيچ
کسی مونس و غمخوار نشد
نيست از
دين نبی بين شما جز سخنی
هيچ کس
رهروِ آن احمد مختار نشد
او که دم
می زند از بابِ غريبم همه دم
محرمِ رازِ
علی حيدر کرار نشد
بهتر از
يوسفم و راهیِ بازار شدم
احدی بهر رُخم
راهی بازار نشد
سالها بابت
اين حجمِ گناهانِ شما
جاده ی
غيبت اين غمزده هموار نشد
گفته بودم
که دعا بهرِ فرج بنماييد
بر دعاهای
فرج بهرِ من اصرار نشد
گفته بودم
نشويد از منِ دلداده جدا
حاصل دوریِ
تان جز غم و زنگار نشد
اشکِ خجلت
ز دو چشمان (بداغی) جاريست
که ز دنيای
دنی ، کَنده و بيزار نشد
سيروس
بداغی
با تشکر از دوست عزیزی که این شعر را ارسال فرمودند
:: برچسبها:
سیروس بداغی ,
عاقبت چشم گدا لایق دیدار نشد ,
باب دل ,
جز غم دوری تان حاصل بیمار نشد ,
مجموعه اشعار مهدوی ,
شعر امام زمان ,
شعر مهدوی ,
شعر آیینی ,
شعر مذهبی ,
شعر برای امام زمان ,
شعر برای حضرت مهدی ,
مهدی ,
شعر برای صاحب الزمان ,
اشعار آیینی ,
|
امتياز مطلب : 5
|
تعداد امتيازدهندگان : 16
|
مجموع امتياز : 80