شوقی
درون سينه برای وصال نيست
راهی
که می رويم به سوی کمال نيست
اشک
بدون سوز جگر چاره ساز نيست
آب
ميان برکه هميشه زلال نيست
اين
انتظارهای بدون مجاهده...
باب
فرج نمی شود و جز وبال نيست
(ما
عاشقيم) و (چشم به راهت نشسته ايم)
مشتی
توهم است و ورای خيال نيست
(عاشق
که شد که يار به حالش نظر نکرد؟)
راحت
نشسته ايم و ز غيبت ملال نيست
دل
پر شده ز مهر بتان و از اين به بعد
ديگر
برای درک حقيقت مجال نيست
تنها
عنايت تو مرا می دهد نجات
بی
لطف بی نهايت تو سوز و حال نيست
حسين
ايزدی
:: برچسبها:
حسین ایزدی ,
شوقی درون سینه برای وصال نیست ,
مجموعه اشعار مهدوی ,
شعر امام زمان ,
شعر مهدوی ,
شعر مذهبی ,
شعر برای حضرت مهدی ,
شعر برای امام زمان ,
شعر برای صاحب الزمان ,
شعر در وصف امام زمان ,
|
امتياز مطلب : 5
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 128