چه
بغض ها که فرو خورده در گلو دارم
دوباره
بر سر رازت بگو مگو دارم
فشرده
بغض مرا دست نانجيب زمان
و
حرف هايي ازين دست در گلو دارم
منم
تجلی خيام در تسلسل مرگ
هزار
فلسفه ی تازه در سبو دارم
بگو
"بنوش" و بميران! دوباه زنده
کنم!
که
مرگ را فقط اينگونه آرزو دارم
چگونه
دل بکنم از تب تماشايم؟
منی
که آينه ای چون تو پيش رو دارم
ازين
صدای خراشيده خوب می فهمی
چقدر
بغض فرو خورده در گلو دارم
حسين جنت مکان
:: برچسبها:
حسین جنت مکان ,
چه بغض ها که فرو خورده در گلو دارم ,
مجموعه اشعار مهدوی ,
شعر درباره امام زمان ,
شعر در وصف صاحب الزمان ,
شعر مذهبی ,
شعر مهدوی ,
شعر عاشقان مهدی ,
|
امتياز مطلب : 5
|
تعداد امتيازدهندگان : 6
|
مجموع امتياز : 203