معذرت می
خواهم آقا يك كمی تاخير شد
ساعت دست
شما چند است آقا، دير شد؟
مهر بطلان
خورد بر عمر من و بابا بزر گ
كوچك
كوچكترين كوچه ی مان هم پير شد
آنقدر تير
تمسخر بر سر و رومان چكيد
هی دروغی،
هی نمی آيی، چنين تعبير شد
فكر می
كردم زمان اندازه ی تقويم ماست
جلد های بی
شماری بازهم تكثير شد
انتظار سست
ما، اين بی وفاييمان درست
تركه ی
تنبيه مان آيا چنين تقدير شد؟
توده ی بغض
مرا اين واژه معنا ميكند
كی می آيی
حضرت آقا؟ نفس زنجير شد
عصر
طولانی جمعه وعده ی ديدارمان
يادتان رفتست آقا يا كمی تاخير شد ؟
نجمه امامی (ماهور)