شيعه یعنی شوق يعنی انتظار
صاحب آئين تا صبح بهار
شيعه يعنی سالک پا در
رکاب
تا که خورشيد افکند رخ از نقاب
چشم ما سرشار آب و
آتش است
وز پی زيبا رخی لولين وش است
گريه ی ما هق هق ما
حقّ حقّ است
ناله از هجر ولی مطلق است
فاش می بينم ملائک صف
به صف
اين غزل خوانند با تنبور و دف
عشق بازان شور حال
آمد پديد
ميم و حا
و ميم و دال آمد پديد
شب نشينان ديده را
روشن کنيد
آن مه فرخنده فال آمد پديد
آمد آن روزی که در
ناباوری
سرزند از غرب مهر خاوری
راستين مردی رسد با
تيغ کج
شيعيان الصبر ُ مفتاح الفرج
چيست آن تيغ سفيد آب
دار
بی گمان لا سيف الا ذوالفقار
حيدر از محراب بيرون
می زند
دين ستيزان را شبی خون می زند
حيدرا ، يک جلوه کن
تا که موسائی کنم
يا به رقص آيم مسيحايی کنم
يک دو قامت خويشتن
بيرون زنم
گام ديگر بر سر گردون زنم
گام بردارم ولی با ياد
تو
سر نهم بر دامن اولاد تو
محمدرضا آغاسی
:: برچسبها:
محمدرضا آغاسی ,
شیعه یعنی شوق یعنی انتظار ,
باب دل ,
صاحب آئین تا صبح بهار ,
مجموعه اشعار مهدوی ,
شعر آیینی ,
شعر مذهبی ,
شعر مهدوی ,
شعر برای امام زمان ,
شعر برای حضرت مهدی ,
شعر امام زمان ,
مهدی ,
منجی ,
اشعار آیینی ,
شعر برای صاحب الزمان ,
امام زمان ,
|
امتياز مطلب : 5
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 85
:: ادامه مطلب ...