تو که از
ديدن هر منظره دلخواه تری
می توانی
به نگاهی دل ما را ببری
وصف زيبايی
تو در همه جا پيچيده
پرده از
چهره بينداز که از ماه، سری
تو همان
جنت موعود خدائی و دمی
روی ما کاش
که بگشايی از آن باغ، دری
توئی آن
نغمه ی زيبا که به هنگام اذان
از گلوی
همه ی مأذنه ها می گذری
چقدر ندبه
کنان رو به افق خيره شويم؟
کاش می
داشت دعامان سر سوزن اثری
مثل هر روز
نشستيم بيايی، اما
نوعی از
خانه به دوشی است همين بی خبری
بهترين
لحظه ی عمر است بيايد روزی
که ببينيم
چو خورشيد به ما می نگری
محمد فرخ
طلب فومنی