در حسرت تو خون شده چشم نگارها
ای انتظار
آخر چشم انتظارها
ای آشنا تر
از همه، اين ديده کور باد
نشناخته
اگرچه تو را ديده بارها
خار طمع به
چشم و به پا ريسمان ترس
افتاده ايم
بی تو در اين گير و دارها
جز اشک
ناشيانه و جز آه پشت آه
ديگر چه
چشم داشتی از تازه کارها!؟
کار دل از
ترحم دلدار هم گذشت
زنگار بسته
آينه جای غبارها
پاييزمان
شدند و گلاويزمان شدند
سرمی رسند
بی تو يکايک بهارها
مشتي پياده
در دل اين جاده مانده ايم
رحمی به ما
نکرد کسی از سوارها
دل کاش جز
مسير تو راهی بلد نبود
شد درد سر
برای من اين اختيارها
تاری ز موی
يار دل زار را بس است
اين ما و
اين گلوی مهيای دارها
برگرد! تا به دور تو گردم مريد وار
در دور
نامرادی اين روزگارها
هادی ملک
پور
:: برچسبها:
هادی ملک پور ,
شعر امام زمان ,
شعر مهدوی ,
شعر مذهبی ,
شعر در وصف صاحب الزمان ,
شعر برای حضرت مهدی ,
در حسرت تو خون شده چشم نگارها ,
مجموعه اشعار مهدوی ,
|
امتياز مطلب : 5
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 125