ای
غايب عزيز تمام قرارها!
سر
رفت بی تو حوصله ی انتظارها
بايد
کجا سراغ گلی چون تو را گرفت؟
در
کافه های شب زده يا لاله زارها؟
مردان
مستِ خسته به اميد ديدنت
در
بارهای گيج نشستند بارها
شهری
به اعتراف تو منصور شد، ببين!
از
تارهای موی تو هر گوشه دارها
برکشتگان
خود قدم آهسته تر بزن!
تا
ناله ها برون نزنند از مزارها
معماری
فرنگی اندام رومی ات
کم
کرده از ابهت قصر سزارها
در
چرخه ی تناسخ خود روح شرقی ات
سرشار
از اصالت عالی تبارها
وقت
سرودن تو قلم بغض می کند
آن
سان که می بُرد ز غمت سيمِ تارها
يک
لحظه آمدی و غمت ماندنی تر است
حتی
ز عمر طی شدن روزگارها
شرمند
ه ام که خواستمت، شـأنت اين نبود
تو
منحصر به فردی و از من هزارها
مهدی
عابدی