گوش کن! مى شنوى همهمه دريا را
تپش واهمه خيز نفس صحرا را؟
نور، بى حوصله در پنجره مى آشوبد
باز کن پنجره بسته گلدان ها را
واژه ها در شعف شعر شدن مى رقصند
ديدى آنک به افق چرخش مولانا را
شيهه اسب کسى در نفس طوفان است
گوش کن! مى شنوى همهمه دريا را؟
سبزپوش است سوارى، گل و قرآن در دست
آب مى پاشد، يک مرقد ناپيدا را
قنبرعلى تابش
:: برچسبها:
قنبر علی تابش ,
مجموعه اشعار مهدوی ,
انتظار ,
شعر درباره امام زمان ,
|
امتياز مطلب : 5
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 170